tag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post7569043917009765009..comments2023-05-13T11:04:16.920+02:00Comments on زنگار: مساله اين است؛ برنده یا بازنده؟آیدا قجرhttp://www.blogger.com/profile/04050766653760490546noreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post-32842110718700452212013-10-06T22:35:27.164+02:002013-10-06T22:35:27.164+02:00سلام .
اعتراف میکنم این اولین مطلب از شما بود که ...سلام .<br /> اعتراف میکنم این اولین مطلب از شما بود که خواندم و آنچنان رک و راست نوشته بودید که تصمیم گرفتم نظرات خودم را درباره موضوعات مطرح شده بگویم:<br /><br />1- انسان همیشه در پی داشتن پست و مقام مثبتی در جامعه هست و از داشتن آن لذت میبرد. بنابراین رقابت برای مقام یا جایگاه یا شهرت یک پدیده قابل قبول بوده و از مواردی است که زندگی را شیرین میسازد.<br /><br />2- یکی از حربه هایی که نظام ج ا از آن برای منافع خودش استفاده کرده و میکند مشغول کردن مردم به امور واهی و بی ارزش و در نتیجه گرفتن وقت و توان آنها میباشد. مسلمن بسیاری از فعالیت های رقابتی در مدارس و در جامعه بر این اساس و با این هدف از سوی رژیم برنامه ریزی میشوند. تازه آنهایی که شما نام بردید از انواع بهتر و قابل قبولتر این نوع "مشغول سازی ها" میباشند. مواردی دیگر مثل: <br />تشویق و یا مجبور کردن مردم به داشتن چند شغل، ترویج چشم و هم چشمی در بین خانواده ها، ترویج مهمانی های پرهزینه بین مردم، تبلیغ کالا های لوکس و مصرفی، و تشویق مردم به داشتن درآمد هرچه بیشتر، نمونه های دیگری از ایجاد رقابت های منفی در اجتماع میباشد.<br /><br />3- همان طور که گفتم بر اساس اینکه برتری پیدا کردن شکلی از لذت بردن از زندگی است، وجود این حس در افراد نمیتواند نکوهش شود. ولی بسیاری از رقابت هایی که امروزه در ایران و در غرب وجود دارد طوری است که یک برنده دارد و صدها بازنده ... و این بعد ماجرا ست که آزار دهنده است. ما میتوانیم در جامعه رقابت ها و فعالیت هایی را برنامه ریزی کنیم که لزومن تعداد بازنده زیاد در آن وجود نداشته باشد و به اصطلاح حالت برد – برد برای همه موجود باشد و در نتیجه در آخر کار همه لذت برده باشند. ولی متاسفانه در حال حاضر این رقابت ها از طرف سیستمهای سرمایه داری طوری برنامه ریزی میشوند که منافع مادی آنها تامین شود و کاری به این موضوع ندارند که چه تعداد لذت و چه تعداد رنج ببرند.<br /><br />4- از نظر من شما برنده هستید، نه بخاطر مدالها یا دروس ( که البته مهم هستند) یا خارج کشوربودن ، بلکه به این خاطر که به سطحی از آگاهی و شناخت رسیده اید که میتوانید راجع به این موضوعات فکر کنید و بنویسید.<br /> ولی از یک دیدگاه کلی تر ما انسان ها همه در مقابل زمان بازنده هستیم و آن چیزی که ما را شکست میدهد نه رقیبان انسانی ما بلکه گذشت زمان میباشد. این موضوع البته برای شما شاید ملموس نباشد ولی برای افراد مسن تر مثل من ( که تقریبن یک نسل از شما بزرگتر میباشم) بسیار ملموس است و این باعث میشود که بسیاری از رقابتها و حتا دشمنی ها و حتا فعالیتهای معمولی نهایتن بی ارزش بنظر برسند.<br /> ودرمقابل این موضوع ارزش پیدا کند که همه ما سعی کنیم در این فرصت اندک - که خیلی بصورت تصادفی از نظر زمان و مکان در کنار هم قرار گرفته ایم - برای دوستی و باهم بودن و با هم شاد بودن و صلح و آرامش استفاده کنیم.<br />موفق باشید<br />itsAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post-46893370153278613802013-10-06T22:31:59.002+02:002013-10-06T22:31:59.002+02:00testtestAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post-6330991472978820842013-10-05T22:16:24.128+02:002013-10-05T22:16:24.128+02:00تست ارسال کامنتتست ارسال کامنتAli Banijamalihttps://www.blogger.com/profile/02602455929586366065noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post-84994971703553598122013-10-04T20:59:26.442+02:002013-10-04T20:59:26.442+02:00سایه: آره شاید یکی از راههای موثر برای مقابله رقا...سایه: آره شاید یکی از راههای موثر برای مقابله رقابتی که در ما نهاده شد همین باشه. خودم همیشه فکر میکنم و باور دارم که همه ی ماها انسان های متوسطی هستیم بی هیچ برتری. اما چه تلاشی شد تا به همه مون ـ یکی کمتر و یکی بیشتر ـ یاد بدهند که ما برتریم یا چه کارهایی کنیم که برتر باشیم. <br /><br />مرسی رفیق قدیمی و هنوز.آیدا قجرnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6887940242482811828.post-11252046108111432732013-10-04T18:17:10.722+02:002013-10-04T18:17:10.722+02:00آیدا، خیلی چیزهای ریز و درشت از خاطرات مدرسهی مشت...آیدا، خیلی چیزهای ریز و درشت از خاطرات مدرسهی مشترکمون به یاد دارم. یادمه از یکی از انشاهات خوشم اومده بود و اومدم بعد از کلاس بهت گفتم که چه خوب نوشتی. یادمه اون انشا اونقدری که انتظار داشتم از طرف معلم ادبیات و بچهها تشویق نشد. این یه خاطره بود الان! :) اما حالا منظورم؟ گاهی فکر میکنم باید نشست و با آدمهایی که زمانی سر مسالهای (از درس گرفته تا ظاهر تا اخلاق تا هر چیز رقابتپذیری) رقیب ما بودند حرف زد. به نظرم این یه راه عملیه واسه زدودن رقابت و رقیبمنشی بین آدمها. من میبینم تو توی چیزهایی از من بهتری. بعد تو میای میگی من فلان چیز تو رو تحسین میکنم، چیزی که چندان مهم جلوه نمیکرده برای من. بعد برای من رفتهرفته مقایسه شدنم با تو بیاهمیت میشه چون به خودم بیشتر میپردازم تا دیگری.سایهnoreply@blogger.com