۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

آدم‌ها می‌توانند تغییر کنند


یکی از مسائلی که همیشه با برخوردهای شدید روبرو بوده، تغییر آدم‌هاست. تغییراتی که از جانب انسان‌های صاحب سبک، نفوذ 
.و قدرت اتفاق می‌افتد. در سیاست این تغییرات برخوردهای بیشتر و موضع‌گیری‌های بیشماری را همراه می‌شود

 موضع‌گیری‌هایی که به دور از کینه‌ورزی یا شوق جنجال ایجاد می‌شود اگر در جای درست به کار رود تاثیرگذار خواهد بود
این که چرا در سیاست سوال‌ها بیشتر است تنها به "مسئولیت" سیاستمدار باز می‌گردد. هر چقدر مسئولیت بیشتر باشد وظیفه پاسخگویی هم بزرگتر خواهد بود اما این سوال در میان آدم‌ها و جوامعی که همیشه یا اتهام می‌زنند یا مورد اتهام قرار می‌گیرند بیشتر است.

وقتی متهم سیاسی نباشد، واکنش‌ها بستگی به رفتار او دارند، هرگاه سر و صدایی به پا کند انگشت‌‌های اتهام و تقصیر به سمتش اشاره رفته و موجی از واکنش‌های هیجانی ایجاد می‌کند. رفتاری که ناشی از فرهنگ مقصریابی ماست. اگر گلشیفته فراهانی لباس از تن می‌کند ما نقاب از چهره می‌دریم.

در جامعه ایران به علت فرهنگی که جا افتاده، همیشه افراد به دنبال مقصر می‌گردند؛ کودکی که گلدانی را شکسته مقصر است و باید تنبیه شود، در مدرسه،‌ دانشگاه هم همان کودک همیشه مورد اتهام قرار میگیرد آن‌هم بدون در نظر گرفتن شرایط یعنی ما از ابتدا دادگاه‌های غیرعادلانه برگزار می‌کنیم. آن کودک روزی پدر و مادر می‌شود و فرهنگ خود را به فرزندش منتقل می‌کند در نتیجه آدم‌ها همیشه مقصرند!

در زندگی‌های روزمره‌مان هم اگر اتفاق خوبی رخ می‌دهد باز هم دنبال عامل آن اتفاق خوب می‌گردیم. حاضر نیستیم شرایط، محیط و عوامل را قدر بنهیم. مدام به دنبال عامل می‌گردیم که یا تقدیرش کنیم یا تکذیب!

روزی که گلشیفته سینه‌های خود را در دست گرفت بسیاری چوب خطا به سمت او گرفتند. عده‌ای اما به حمایت از او جامه‌ها دریدند و چه بسا دعواهای حقیقی و مجازی برپا شد. برای من اما خانواده‌اش و جایگاه پدر، مادر و خواهرش مهم بود. اما او راه 
خود را انتخاب کرد و امروز در حوزه خودش نسبت به جایی که ده سال پیش داشت پیشرفت کرد




امروز داشتم تیزر فیلم‌های جدید گلشیفته را نگاه میکردم؛ "سنگ صبور" و "مثل یک زن" که روایت یک زن افغان و دیگری یک زن مهاجر عرب بود. جدا از حرف‌های عتیق رحیمی که گفته بود: "نمی‌دانم اگر گلشیفته نبود،‌ سنگ صبور را می‌ساختم یا نه"، بازی در فیلم‌هایی که درد ما زن‌ها را به تصویر می‌کشد و حتی قرار گرفتن در موقعیت خشونت جسمی و جنسی شجاعتی 
می‌خواهد که در کنار زیبایی گلشیفته تحسین برانگیز است.



گلشیفته انتخاب کرد آزاد زندگی کند، موهایش را در دست بادی قرار دهد که آرزوی همه زن‌هاست و پیشرفت کند. امروز از هالیوود بالاتر برای یک بازیگر کجاست؟ و چه زیباتر که دردها را در آن به تصویر کشد. رنج‌هایی که زخمش هنوز بر تن 
تک‌تک ما هست. از کتک تا تجاوز!




به تصویر کشیدن این رنج‌ها بدون توسل به قدرت تکنولوژی و برنامه‌های کامپیوتری تنها با نگاه و تن، هنریست که گلشیفته در دو فیلم آخر خود به خوبی توانسته از عهده آن برآید. البته اینها از دید من به عنوان یک بیننده است و چه بسا نظر متخصصان متفاوت باشد اما فیلم تنها برای نظر تخصصی نیست بلکه تمام اقشار را شامل میشود.

گلشیفته تغییر کرد اما اصلی را که متمایزش می‌ساخت از دیگری تا امروز نباخت؛ اصل تابوشکنی.

زمانیکه در فیلم "به نام پدر" مقابل جنگ ایستاد و گفت "جنگ تمام شده اما ما هنوز داریم تاوان می‌دهیم" نه این که برای اولین بار اما باز هم مقابله با یک تفکر و تقدیس جنگ بود

در دو فیلم اخیر هم گلشیفته همان اصالت را حفظ کرده اما با استانداردهای غیر ایرانی، استانداردهای هالیوودی.

انسان‌ها تغییر می‌کنند؛ سیاسی‌ها وقتی تغییر می‌کنند باید پاسخگو باشند و هنرمندان هم نسبت به مخاطبانشان باید حس وظیفه کنند تا متهم به دوگانگی رفتار نشوند. وقتی گلشیفته از تغییر خود و قدم‌هایش به دنیای "حرفه‌ای" سینما حرف زد تکلیف مخاطبانش را     مشخص کرد اما هنوز انگشتان اتهام بسیاری به سوی او روانه است

چند عکس با برگزارکنندگان جشنواره فیلم ابوظبی باعث شد تا دوباره متهم شود و این بار مجرم احساسات نژادپرستانه ما قرار
 گیرد. از آنجا که بسیاری از "عرب"ها متنفر هستند در نتیجه به بدترین الفاظ او را خواندند و بر طبل رسوایی‌اش کوبیدند



تصمیمش برای پیشرفت و زندگی کردن را ارج می‌نهم. در صحنه‌ای از فیلمی که نقش یک مهاجر عرب را بازی میکند، سوار بر ماشین باد موهایش را نوازش می‌دهد و چه کسی است که منکر آن باشد که تمام زن‌ها آرزو دارند باد لابه‌لای تار به تار موهایشان 
به گردش درآید؟

 اگر مسئولیت رفتارمان را برعهده بگیریم، و با همان حس مسئولانه تصمیممان را به اجرا بگذاریم تمام حرف و حدیث‌ها 
 از فرهنگ متهم‌گر ما به دنیای واقعیت درز پیدا می‌کند و این دردیست که باید برایش به دنبال درمان بود.

هیچ نظری موجود نیست: