۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

تا رهایی

«روزی که از واژه‌ی فمینیست برای هویت جدیدم استفاده کردم، نمی‌دانستم به راستی فمینیسم چیست. اگرچه الان هم هر چه پیش می‌روم به ابهامات و سوالاتم افزوده می‌شود. نه این که دچار ابهام شده باشم،‌ بلکه حالا چرا و چگونگی همه چیز برایم به مراتب مهم‌تر شده؛ در هر شرایطی سوال برانگیز است،‌ و در تعامل با چیزهای دیگر قرار می‌گیرد و هزاران سوال برمی‌انگیزد، به منشور هفت رنگ تبدیل می‌شود، می‌برد، نوازش می‌کند، ‌مفتون می‌کند و سوال برمی‌انگیزد. این چیز جدیدی نیست. دستاوردهای بشر شاهد آنند که انسان همواره با سوال‌هایی روبه‌رو بوده و گاهی فعالانه در صدد پاسخ‌یابی به آن‌ها برآمده. اما تا همین یکی دو قرن پیش سوال‌ها زنانه و مردانه داشت. یک ردیف سوال‌هایی بود که فقط مردان جرات ابراز آن‌ها را داشتند و سوال‌هایی هم بود که خاص زنان شمرده می‌شد، یعنی زنان فقط "باید"، همان سوال‌ها را می‌کردند. کاری که فمینیست‌ها یا اولین زنان مبارز برای کسب حقوق زنان انجام دادند برداشتن همین "باید" از وسط جمله‌ی یاد شده بود و بعد هم،‌ خیلی زود، برداشتن آن از وسط خیلی جمله‌های دیگر. و بدیهی است که مساله به سرعت سیاسی شد. چون خنده‌دار است که تو بگویی باید و نباید نداریم و بعد از حکومت زور بشنوی. این‌طور بود که فمینیسم پر از تنوع شد و هرکسی از ظن خود شد یار آن و گاهی هم دشمن قسم خورد‌ه‌ی آن»

زنان زیر سایه‌ی پدرخوانده‌ها
(نوشین احمدی خراسانی)


برای شروع شاید بهتر باشد از "اولین‌ها" نام برد ...

هرچند که این اولین‌ها همیشه در صفحات پر درد تاریخ گم شده‌اند ...

در گپی دوستانه بحث "فمینیسم" بود و مبارزه برای حقوق برابر، صفحات را ورق زدیم و به اول داستان رسیدیم و مسلما به نام "قرة العین".

اولین‌های مبارزه برای حقوق زنان، اولین کسی که در مجلس ایران حجاب از سر برگرفت تا در کنار آیه‌ی‌ "لااکراه فی الدین" بایستد و نظر و عقیده‌ی خود را از زیر بار زور و ظلم نجات بخشد شاعره‌ای که با عشق،‌ مبارزه و درد آشناترین بود.

آنچه بر او گذشت تاریخ پر تکرار امروز ماست ...

سالهاست که در مبارزه‌ایم برای به دست آوردن حقمان ... برای نجات انسانی به اسم "زن" از زیر سایه‌ی پدرخوانده‌ها ...
سالهاست در کنار تلاش برای کم‌ترین حق انسان بودن؛ "برابری"، در مقابل هجوم‌های سیاسی،‌ اجتماعی و اقتصادی ایستادگی کردیم تا به امروزمان رسیدیم ...

قرة‌العین با عشق، درد و شهامت تا آخرین لحظه مقاومت کرد و از آرمان،‌ باور و اعتقادش کناره نگرفت، باشد تا ما نیز با نگه‌داشتن نام آن‌ها در ذهن دوم‌مان راهشان را ادامه دهیم تا تاثیری هرچند کوچک در زندگی داشته باشیم.