۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

به رسم غبارروبی

مدت‌هاست که این خونه درش خاک خورده و بسته شده حالا این که چی شد دوباره درش رو باز میکنم بماند اما هنوز هم در مبارزه با سایت نویسی، وبلاگ نگهش می‌دارم

آرشیوهاش رو کامل نکردم؛ از همون روزی که رها شد وفادار باقی مونده و تنها یک مشت کاغذپاره‌های خط‌خطی تو کشوها اضافه کرده برام

خلاصه که غبارروبی‌اش کردم، پرده و مبلمان براش خریدم، شیشه‌هاش رو برق انداختم که شاید از دلم هم غبارروبی‌
 کنه

۴ نظر:

fardayevatan گفت...

مبارک باشه و قلمت پر بار و مستدام
و مبارک باشه تولد نوشتنت

این هم هدیه من به این خانه و صاحب خانه اش:
خانه دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که بر لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:

«نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می‌آرد

پس، به سمت گل تنهایی می‌پیچی

دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی

کودکی می‌بینی

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور

و از او می‌پرسی

خانه دوست کجاست؟»

fardayevatan گفت...

این قبلیه من بودم ها
عطیه

آیدا قجر گفت...

قربون شما بشم من
باز هم به معرفت تو خوشگلم مرسی از بودنت نازنینم

ناشناس گفت...

مدتی است در نمایشگاه های بین المللی حوزۀعلمیۀ قم ازچهرۀ به گفتۀ خود چند شیطان!!! وچند فتنه گر پرده برداری می کند.
(متن کامل این گزارش تصویری رادر لینک زیر مشاهده کنید)