عادت غریب ما شرقیهاست که به همه چیز هم کار داشته باشیم. حریم یکدیگر را بشکنیم
و بیتعارف در تمام مسایل طرف مقابل نظر دهیم. یکی از این مسایل، هیکل مخاطبمان است.
کافیست تا مدتی ولو یک هفته دوست یا آشنایی را نبینیم و در اولین برخورد بگوییم «چرا
اینقدر چاق شدهای» یا برعکس «چه لاغر شدهای».
طرف مقابل نیز اگر با جملهی «چاق شدهای» مواجه شود یا به بهانهتراشی فکر میکند
یا با لبخندی شرمگین به «دفاع» از خود بر میخیزد اما در مقابل، اگر بشنود که لاغر
شده است، خوشحال میشود. یا از رژیم موفقاش میگوید یا در عین خوشحالی از درگیریهای
فکری سخن میراند که زندگی چه سخت است و حرص خوردنهای مداوم، اشتهایاش را از بین
برده است.
برای ما شرقیها، چاقی یا لاغری یک «مساله» است. انگار به ما هویت میدهد و باعث
میشود در قضاوت دیگران در ما، اثر بگذارد که البته بیشتر در مورد زنان دیده میشود
تا مردان؛ چراکه چاقی مردان امری پذیرفته شده است اما از رفتار عمومی اینگونه بر میآید
که چاقی در زنان قابل قبول نیست. البته تعریف مشخصی نیز از این چاقی وجود ندارد. هرچه
لاغرتر بهتر است. زنان در جوامع مردسالار به عنوان جنسیتی که «باید» زیبا باشد، تعریف
پیدا میکنند و البته این زیبایی نیز تعریف مشخصی ندارد بلکه تابعی از مد روز است.
با نگاهی گذرا به عکسهای گذشتگان درمییابیم زمانیکه مادران و پیشتر مادران آنها،
دوران جوانی خود را میگذراندند، زنان تقریبا قدی کوتاه داشتند، ناحیهی کمر، باسن
و سینههایشان درشت بود. آنها زنان مقبول از نظر جسمی در نگاه جامعه بودند. چه بسیار
داستانهایی که از خواستگاران و خانوادههای آنان در مقبولیت عروس خانم با چنین جثهای
شنیدهایم.
امروز اما به کوشش تبلیغات چنین جا افتاده که زنان باید لاغر باشند. دورهی آن
«خمرهای»ها تمام شده و هرچه بدن در قیاس با سر کوچکتر به چشم آید، مقبولیت بیشتر
است. چه بسا این مساله به چشم و همچشمی میان بسیاری تبدیل شده و میان زن و شوهر نیز
کار به اختلاف کشیده شده است. زنی که معیارهای مورد قبول تبلیغات را نداشته باشد، اعتماد
به نفس خود را از دست میدهد و مرتبا خود را در رقابت میبیند و در نتیجه هزار و یک
جور رژیم غذایی متفاوت را بدون در نظر گرفتن هماهنگی آن با بدن خود، امتحان میکند.
نگاهی به آگهیها در بخش تبلیغات رسانهها نشان میدهد که این مساله تا چه اندازه
برای جامعه مهم است. هزار مدل کرم، قرص، چسب و رژیم که به «شما» کمک میکند لاغر شده
و مقبول واقع شوید. یا بهتر بگوییم؛ دیگر با این جمله مواجه نشوید که «چقدر چاق شدهای».
در نتیجه دیگر به دنبال جواب نخواهید گشت بلکه شما همانی شدهای که همگان میپسندند.
در تحقیقاتی که پیرامون مانکنها و مدلهای لباس یا عطر یا زیورآلات توسط پژوهشگران
منتشر شده، مشکلات روحی این مدلها، عقدهی غذا و خوراکیهایی که میخواهند اما نمیتوانند
بخورند و بیماریهای جسمی به کرات به چشم میخورد اما این مسایل، چیزی نیست که مورد
توجه تبلیغات قرار گیرد. مهم جلوهی ظاهری مساله است که بتواند بازار رقابت ارایه
محصول را رونق بخشد.
مسالهی تبلیغات مختص به ایران نیست اما قضاوت شخص بر اساس تغییرات فیزیکی یا حجم
جسم او و عنوان این موضوع به شکل افراطی را میتوان در شرق ـ که مرزهای مشخصی میان
افراد آن وجود ندارد ـ بیشتر دید. اگرچه تبلیغات راه خود را در پیش گرفته و چون اسبی
سرکش بر جوامع، میتازد اما فضای باز اطلاعاتی را میتوان از عوامل تفاوت در رفتار
و نگاه افراد جامعه به یکدیگر دانست.
در فضای باز جوامع آزاد، نهادها و فعالان مدنی میتوانند آزادانه به مقابله با
چنین اقداماتی بپردازند و در آگاهیبخشی به جامعه نقش داشته باشند. اما در جوامع بسته
که اقدامات مدنی در مقابله با حکومتها تعریف میشود، آگاهیست که سرکوب میشود و افراد
سادهتر تحت تاثیر قرار میگیرند.
امروز اگر در خیابانهای جوامع آزاد قدم بزنیم، به راحتی زنان و مردان را با هیکلهای
مختلف میبینیم که از پوشش و بدن خود ـ هر اندازه برای ما ناشناخته باشد ـ شرمسار
نیستند. مهم نیست چاق و لاغر کنار یکدیگر قدم بزنند، کسی آنها را قضاوت نمیکند اما
به طور مثال در ایران، اگر زنی به معیار ما «چاق» باشد، مجبور است لباسهای گشاد بر
تن کند تا انداماش کمتر به چشم آید و به قول عامهی مردم «طبقههای» تناش، خودنمایی
نکند. اما اگر زنی لاغر باشد باز هم به قول عامهی مردم «هر لباسی بر او زیباست».
مدتهاست که جنبشی مدنی در غرب به راه افتاده که نسبت به انتشار تصاویر زنان «بینقص»
بر مجلهها اعتراض کرده و معتقد است: «این تصاویر واقعی نیست. چنین زنان بینقصی در
واقعیت وجود ندارند.» در نتیجه بسیاری از نشریهها اقدام به انتشار تصاویر زنان با
تغییرات فیزیکی آنان کردهاند؛ به طور مثال زنانی که زایمان کردهاند، به ندرت میتوانند
حالت شکم و پوست خود را به شکل اول درآورند پس اگر عکس مادری با کودکاش بر صفحهی
نشریهای منتشر میشود، تغییراتی با قبل از زایمان دارد. یا در مثالی دیگر میتوان
به این اشاره کرد که اگرچه هنوز این زنان «بینقص» در صدر تبلیغات و تصاویر نشریهها
قرار دارند اما میتوان تصاویر زنان چاق را نیز در نشریهها مشاهده کرد.
اگر چاقی یا لاغری افراد در نسبت با سلامت آنان مورد نظر باشد، میتوان با محاسبات
پزشکی قد، سن، تاهل یا تجرد و بچه داشتن یا نداشتن، میزانی نسبی از وزن را برای سلامت
خود به دست آورد، تن به تبلیغات نداد و تحت تاثیر اظهارنظرهای شرقی تاثیرگرفته از مد
روز واقع نشد و در نهایت از بدن و زندگی خود، لذت برد.
۴ نظر:
سلام
ممنون میشم اگر لطفاً یادم بدید چطوری این صفحه توییترتون رو به سایدبار وبلاگتون اضافه کردید. یعنی چه مراحلی رو طی کردید؟
امروز اگر در خیابانهای جوامع آزاد قدم بزنیم، به راحتی زنان و مردان را با هیکلهای مختلف میبینیم که از پوشش و بدن خود ـ هر اندازه برای ما ناشناخته باشد ـ شرمسار نیستند. مهم نیست چاق و لاغر کنار یکدیگر قدم بزنند، کسی آنها را قضاوت نمیکند اما به طور مثال در ایران، اگر زنی به معیار ما «چاق» باشد، مجبور است لباسهای گشاد بر تن کند تا انداماش کمتر به چشم آید و به قول عامهی مردم «طبقههای» تناش، خودنمایی نکند. اما اگر زنی لاغر باشد باز هم به قول عامهی مردم «هر لباسی بر او زیباست»." کامپلیت بول شت! با تشکر. امیدوارن بهتون بر نخوره. گفتن غربی بگم که بدونین نظر از کجا ی نقشه داره میاد.
با سلام، خواستم به یک نکته اشاره کنم. در جوامع غربی، در واقع چاقها لباس گشاد و لاغرها لباس تنگ میپوشند. در واقع هر کسی بنا به سایزش لباس میپوشه. نه مثل ایران که چاقها مانتوهای تنگ میپوشند....البته در خارج هم تا جایی که من دیدم هستند کسانی که چاق هستند و لباسِ تنگ میپوشند، ولی بدون استثنا همه افرادی که من تا حالا (که حدود ۸ ساله خارج زندگی میکنم) دیدم، از کشورهای خاورمیانه (از ترکیه و ایران بگیر تا کشورهای عربی) میاند.
با سلام و عرض ادب
من یک خواهشی ازتون داشتم
من کل اینترنتو زیر پا گذاشتم که یک دعوت نامه بالاترین پیدا کنم ولی نکردم
خواستم اگه ممکنه یه بزرگ واری در حق من بکنید کنید و بهم یک دعوت نامه بدهید
ازتون خواهش میکنم
اگه خواستید لطفی در حق من بکنید این آدرس ایمیلمه
zahra.beheshti@yahoo.com
با سپاس فراوان
ارسال یک نظر