۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

تو خالی‌تر از آدمک‌ها

نمی‌دونم حکم رو کدومیک از برادران معصوم به دستت دادند یا وقتی با دست دیگرت موس کامپیوتر فروشنده رو قدرتمندانه در دستات گرفته بودی چه حسی داشتی.
چهره‌ی مستاصل صاحب فایل‌های توی کامپیوتر احساس پیروزی بهت داده بود یا داشتی حس کنجکاوی خودتو آروم می‌کردی.
قدرت و پیروزی لذت‌بخشه می‌دونم.
لبخندت شبیه وقتی بود که با همین لباس مقدس! یا در ساعت‌های دوری از خدمت در لباس شخصی به امثال من تحویل می‌دادی.
نه برادر عزیز، نه تو که مامور و معذور بودی و نه اون برادر عزیزتر از تو که حکم رو داد دستت و نه اون عزیزترترهایی که حکم صادر کردن مقصر نیستید،‌ مقصر همون پستیه که من دو تا قبل‌تر از این نوشتم.
مقصر ما "زن"‌ها هم نیستیم که اگر تقصیری بود باید به خالقمون می‌گرفتیم که چرا ماها رو این‌جوری خلق کرد که شما حتی نتونید به ماکت‌های مانتو پوشیده هم رحم کنید.
تقصیر از اخلاقی‌ست که در جامعه‌ی بیمارگونه‌ی ما رایج شده، مقصر قدرتمندانی هستند که به دست خود به حاکمیت رسیدند تا دل از مدل لباس و فکر مردم هم نکشند.
مامورید و معذور؛‌ این لبخندها هم هدیه‌ی قدرت کاذب شما از طرف وجدان همیشه خوابتان است.

هیچ نظری موجود نیست: