زمان خوبی برای رفتن بود؛
توی این روزها که هیجان از یکسو و تلخی ایام برای همه از سوی دیگر صبر و قرار را از همگان ربوده است زمان خوبی برای رفتن بود.
خنکی منطقهای دورافتاده در کوههای لبنان که در مه و آرامشی غریب صورت شلاق خورده از زمانهمان را به آرامی نوازش میکرد.
نور گنبد سفید رنگش از دور در چشمان خسته از راهمان درخشید.
توی این روزها که هیجان از یکسو و تلخی ایام برای همه از سوی دیگر صبر و قرار را از همگان ربوده است زمان خوبی برای رفتن بود.
خنکی منطقهای دورافتاده در کوههای لبنان که در مه و آرامشی غریب صورت شلاق خورده از زمانهمان را به آرامی نوازش میکرد.
نور گنبد سفید رنگش از دور در چشمان خسته از راهمان درخشید.
این نه سفرنامه است و نه من سفرنامهنویس؛
تنها وصف عظمتی غریب
و
آرامش، صبر و سکوت
آرامش، صبر و سکوت
اینبار آرامش و صبر و سکوتش را با یک دنیا سوال و حیرت در غروبی مثال زدنی ترک کردیم؛
هبوط مکافات انسان بودن همهی ما بود و هست.
(مزار ایوب پیامبر ـ هفتاد کیلومتری جنوب شرقی بیروت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر