پس از تئاتر دادگاه معترضین به انتخابات ریاست جمهوری دهم، پرده ی دوم از این نمایش، صدور احکامی جالب تر از خود دادگاه بود؛ بازی از پیش معلوم.
محمدرضا علی زمانی که بعد از انتخابات غیرقانونی اخیر بازداشت شده بود، بهترین طعمه برای محک زدن سبزهاست تا بلافاصله برچسب از پیش آماده "سلطنت طلب" را به آنها بچسبانند. حاکمیت خیال پرداز بر این باور است که می تواند از زمانی و حکم اعدامی که برایش صادر کرد، "چوبی دو سر طلا" برای جنبش سبز بسازد؛ به طوریکه در باور خام آن ها، اعتراض سبزها به این حکم به مثابه سلطنت طلبی بوده و سکوت در مقابلش نیز تبدیل چراغ سبزی برای تکرار این جرم می شود.
روندی که بعد از انتخابات آغاز شد در ابتدا اعتراض به تقلب آشکار در شمارش آراء و سپس انتصاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران بود؛ اما پس از ادامه ی این اعتراضات و عدم توجه حاکمیت، اعتراض شکل گسترده تری به خود گرفت و بعد از شهادت شماری از معترضین، خشم مردم به اوج خود رسید و چشم هایی که نظام همیشه به دنبال خواب کردن آن ها بود، ناگهان و به دست خود نظام به روی حقیقت گشوده شد تا مردم کوچک ترین حقوق ضایع شده ی خود را نیز به متمدنانه ترین شکل ممکن و با جدیت از حاکمیت و دولت دست نشانده آن طلب کنند.
امروز اما با گذشت نزدیک به چهار ماه از این فاجعه ی حکومتی، اشتباهی دیگر بر تاریخ کم دوام این دولت رقم خورد و حکم اعدام برای یکی از معترضان صادر شده است.
به طور قطع سکوت در مقابل این حکم، فاجعه ای انسانی و حقوقی به بار خواهد آورد؛ واقعه ای که هزینه اش بیشتر از دستاوردش خواهد بود و به قربانی شدن انسان و انسانیت ختم خواهد شد، اما ایستادگی و مقاومت برای به اجرا در نیامدن این حکم که همانا جز ترس حاکمیت نیست، لزوم ادامه ی این جنبش است.
نظام ناپخته ی ما که تمامی سرمایه ی پیروزی انقلاب 57 را بر باد داده و سعی در محکم کردن پایه های سست خود بر ظلم و خون شهدا دارد، بعد از صدور حکم اعدام محمدرضا زمانی سعی دارد ذهن مردم را منحرف کند. روزی نیست که اخباری جدید به شکل گسترده میان مردم منتشر نشود. اين رفتار حاكميت را به راحتی می توان در جنگ های زرگری مجلس پیرامون مدرک تحصیلی رحیمی معاون اول رییس دولت کودتا، موضع گیری لاریجانی در سکوت بر کشتار دهه ی 60 یا بیانیه ی جدید ناجا در مورد عدم لزوم گشت ارشاد به خوبی دید.
روند چهار ماه اخیر نشان داده که نظام برنامه های خود را قدم به قدم طراحی کرده و به اجرا در میاورد؛ اما آنچه مهم است جلوتر بودن موج سبز در قدم های خود است. این بار نیز نباید اجازه داد تا آن ها این بازی از پیش باخته را به شكلی پیش ببرند که به قربانی شدن بیشتر مردم ختم شود. جنبش سبز تاکنون نشان داده که کنش مند بوده و حاکمیت را وادار به واکنش می کند. جنبش در قدم بعدی خود قصد دارد نشان دهد که برای 13 آبان نیز مثل روز قدس برنامه دارد و قصد دارد نشان دهد که دانش آموزان امروز بیناتر از آنند تا با حذف تاریخ از کتاب های خود، ننگ امروز را فراموش کنند.
ما باید نشان دهیم که در مقابل ضایع شدن کوچک ترین حقی می ایستیم و در جامعه ی ایده آل ما عقیده ی شخصی انسان ها دلیل بر زنده بودن و یا مرگ آن ها نیست. برای ما زن یا مرد، کودک و پیر، مسلمان و مسیحی فرقی ندارند و سربلندی کشور ما باید برابری و عدالت زیر پرچمی از آزادگی باشد و ما برای رسیدن به این آزادی است که می جنگیم.
امروز ما ساکت نخواهیم نشست. هر کدام از اعضای شبکه اجتماعی جنبش سبز امروز باید با تکیه بر سلاح منحصر به فرد خود برای مقابله با این گونه احکام ننگین به میدان بیاید. سلاح ما اما آنی نیست که حاکمیت؛ کیهانی ها، پلیس های ضد شورش یا لباس شخصی ها را به آن مفتخر کرده است. سلاح ما همچنین، تفکر توتالیتر و خشونت طلب کیهان و کیهان اندیشان نیز نیست. سلاح ما بوی باروت نمی دهد، بلکه سلاحيست كه صدایش ذکر یاحسین و رنگش خون شهداست. سلاح ما بوی مرکب و دوات می دهد و تاریخ ثابت کرده و خواهد کرد کدام سلاح نزد خدا معتبر تر است و اجابتش به حق
محمدرضا علی زمانی که بعد از انتخابات غیرقانونی اخیر بازداشت شده بود، بهترین طعمه برای محک زدن سبزهاست تا بلافاصله برچسب از پیش آماده "سلطنت طلب" را به آنها بچسبانند. حاکمیت خیال پرداز بر این باور است که می تواند از زمانی و حکم اعدامی که برایش صادر کرد، "چوبی دو سر طلا" برای جنبش سبز بسازد؛ به طوریکه در باور خام آن ها، اعتراض سبزها به این حکم به مثابه سلطنت طلبی بوده و سکوت در مقابلش نیز تبدیل چراغ سبزی برای تکرار این جرم می شود.
روندی که بعد از انتخابات آغاز شد در ابتدا اعتراض به تقلب آشکار در شمارش آراء و سپس انتصاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران بود؛ اما پس از ادامه ی این اعتراضات و عدم توجه حاکمیت، اعتراض شکل گسترده تری به خود گرفت و بعد از شهادت شماری از معترضین، خشم مردم به اوج خود رسید و چشم هایی که نظام همیشه به دنبال خواب کردن آن ها بود، ناگهان و به دست خود نظام به روی حقیقت گشوده شد تا مردم کوچک ترین حقوق ضایع شده ی خود را نیز به متمدنانه ترین شکل ممکن و با جدیت از حاکمیت و دولت دست نشانده آن طلب کنند.
امروز اما با گذشت نزدیک به چهار ماه از این فاجعه ی حکومتی، اشتباهی دیگر بر تاریخ کم دوام این دولت رقم خورد و حکم اعدام برای یکی از معترضان صادر شده است.
به طور قطع سکوت در مقابل این حکم، فاجعه ای انسانی و حقوقی به بار خواهد آورد؛ واقعه ای که هزینه اش بیشتر از دستاوردش خواهد بود و به قربانی شدن انسان و انسانیت ختم خواهد شد، اما ایستادگی و مقاومت برای به اجرا در نیامدن این حکم که همانا جز ترس حاکمیت نیست، لزوم ادامه ی این جنبش است.
نظام ناپخته ی ما که تمامی سرمایه ی پیروزی انقلاب 57 را بر باد داده و سعی در محکم کردن پایه های سست خود بر ظلم و خون شهدا دارد، بعد از صدور حکم اعدام محمدرضا زمانی سعی دارد ذهن مردم را منحرف کند. روزی نیست که اخباری جدید به شکل گسترده میان مردم منتشر نشود. اين رفتار حاكميت را به راحتی می توان در جنگ های زرگری مجلس پیرامون مدرک تحصیلی رحیمی معاون اول رییس دولت کودتا، موضع گیری لاریجانی در سکوت بر کشتار دهه ی 60 یا بیانیه ی جدید ناجا در مورد عدم لزوم گشت ارشاد به خوبی دید.
روند چهار ماه اخیر نشان داده که نظام برنامه های خود را قدم به قدم طراحی کرده و به اجرا در میاورد؛ اما آنچه مهم است جلوتر بودن موج سبز در قدم های خود است. این بار نیز نباید اجازه داد تا آن ها این بازی از پیش باخته را به شكلی پیش ببرند که به قربانی شدن بیشتر مردم ختم شود. جنبش سبز تاکنون نشان داده که کنش مند بوده و حاکمیت را وادار به واکنش می کند. جنبش در قدم بعدی خود قصد دارد نشان دهد که برای 13 آبان نیز مثل روز قدس برنامه دارد و قصد دارد نشان دهد که دانش آموزان امروز بیناتر از آنند تا با حذف تاریخ از کتاب های خود، ننگ امروز را فراموش کنند.
ما باید نشان دهیم که در مقابل ضایع شدن کوچک ترین حقی می ایستیم و در جامعه ی ایده آل ما عقیده ی شخصی انسان ها دلیل بر زنده بودن و یا مرگ آن ها نیست. برای ما زن یا مرد، کودک و پیر، مسلمان و مسیحی فرقی ندارند و سربلندی کشور ما باید برابری و عدالت زیر پرچمی از آزادگی باشد و ما برای رسیدن به این آزادی است که می جنگیم.
امروز ما ساکت نخواهیم نشست. هر کدام از اعضای شبکه اجتماعی جنبش سبز امروز باید با تکیه بر سلاح منحصر به فرد خود برای مقابله با این گونه احکام ننگین به میدان بیاید. سلاح ما اما آنی نیست که حاکمیت؛ کیهانی ها، پلیس های ضد شورش یا لباس شخصی ها را به آن مفتخر کرده است. سلاح ما همچنین، تفکر توتالیتر و خشونت طلب کیهان و کیهان اندیشان نیز نیست. سلاح ما بوی باروت نمی دهد، بلکه سلاحيست كه صدایش ذکر یاحسین و رنگش خون شهداست. سلاح ما بوی مرکب و دوات می دهد و تاریخ ثابت کرده و خواهد کرد کدام سلاح نزد خدا معتبر تر است و اجابتش به حق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر