بيش از یک هفته از بازداشت غیرقانونی خانم "آذر منصوری" معاون دبیر کل جبهه مشارکت می گذرد.
در جامعه ای که بسیاری از زنان، تنها در زمان ضرورت برای تایید مردان باید در اجتماع حضور یابند ترس و نگرانی شدید حاکمیت از زنان شجاع، مستقل و مقاوم، رو به افزایش است.
آذر منصوری همسر شهید است و فرزند دلبندش را نیز در حادثه ای از دست داده است. یک دهه پیش، از حوزه ورامین برای عضویت در جبهه مشارکت ثبت نام کرده و بعد از سالها فعالیت تدریجی و اثبات لیاقت و توانایی های خود تا عضویت در شورای مرکزی این حزب و سپس معاونت سیاسی دبیرکل ارتقا مقام یافته است.
او در تاریخ 14 اردیبهشت ماه گذشته یعنی بیشتر از یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری در نشستی با انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده مهندسی نفت اهواز، شرکت در انتخابات را کم هزینهترین و در دسترس ترین راه اصلاحات دموکراتیک در ایران خواند و شاید نمی دانست تنها 40 روز بعد از تاریخ این نشست، انتخابات به کودتایی از جانب حاکمیت تبدیل می شود.
آن روزها با همه ی آنچه چه در 4 سال ریاست جمهوری احمدینژاد و قبل از آن در دورهی سید محمد خاتمی بر مردم گذشته بود بازهم یک نقطه ی امید وجود داشت به نام انتخابات که علیرغم تمام تقلب هایی که در گذشته هم صورت گرفته بود توقّع کودتا نمیرفت؛ حداکثر نگرانی ها همان بود که آذر منصوری در همان نشست گفته بود: "طیف اصول گرا به دنبال مشارکت حداقلی هستند تا نتیجه را به نفع خودشان تغییر دهند."
بنا به گفتههای او، اصلاحطلبان به دنبال برگزاری انتخاباتی پرشور، عادلانه و قانونی بودند تا مثل همیشه در راستای خط امام گام بردارند و از اهداف انقلاب، منحرف نشوند؛ انقلابی که همیشه نوید دهنده ی جمهوریت و اسلامیت از طریق انتخاباتی عادلانه و قانونی بود.
منصوری در آن نشست به حکومت یادآوری کرد که: " بنا بود پس از انقلاب، ما شاهد استقرار مردم سالاری سازگار با دینی باشیم که بتواند برابری، آزادی و عدالت و رفاه را برای ما به ارمغان بیاورد و مردم بتوانند در یک فضای آزاد بدون لکنت زبان به نقد حاکمیت و حاکمان خودشان بپردازند..." و همین رمز بازداشت او و دیگر فعالان سیاسی است که تصمیم گرفته اند بدون لکنت، حکومت رانقد کنند.
او امروز تاوان نقد بی لکنتش را میپردازد؛ امتیازی که از دید امام علی (ع) نشانه ی جامعه و نظامی موفق، مطمئن و مترقی ست.
اما آذر منصوری جرم دیگری نیز دارد و آن "زنی متفاوت بودن" است.
در پی بازداشتهای فلهای، و غیرقانونی، زنان بسیاری نیز دستگیر، بازجویی و شکنجه شدند.
در این سالها کشور ما بیشترین اقدامات زن ستیزانه را شاهد بوده است از سهمیه بندی کنکور برای دختران و تقلیل ساعات کاری زنان که نتیجه اش حذف زن از عرصه ی اشتغال کشور بود تا لایحه ی چند همسری که اگر پیگیری های مداوم و فعالیت فعالان عرصه ی حقوق زنان نبود امروز شاهد تصویب این لایحه و سیطره ی هرچه بیشتر مردسالاری بودیم.
بعد از آغاز به کار دولت کودتا نیز دلیلی بر تغییر این روند وجود ندارد؛ مروز زنان ایرانی در نگاه حاکمیت دو دسته اند؛ دسته ی اول زنان دولت پسندی هستند که هر روز در نظام تقدیرشان می کنند و از آن ها به عنوان مفاخر این سرزمین یاد می شود مانند دختر 16 ساله ای که توانست در زیرزمین منزل خود با خریداری کیت های آزمایشی و وسائل آشپزخانه اتم را بشکافد یا زنانی که به مجلس راه پیدا کرده اند و از قضا پیشنهاد دهنده یا طرفدار لایحه هایی میشوند که تبعیض و ظلم بیشتری به زنان را رقم می زنند.
دسته ی دوم زنانی هستند که به دنبال صلح، عدالت و برابری اند و هر روز بیشتر از قبل با آن ها برخورد می شود، زندان، ممنوع الخروجی و شکنجه را در کارنامهی "تاوان ها" ی خود دارند و در وطن خود محکومند حتی اگر از سوی جامعه ی جهانی جوایز صلح و مقاومت دریافت کنند.
تکلیف قضاوت جامعه روشن است؛ میتوان پی برد کدامیک از این دو دسته، باعث افتخار بیشتر زن ایرانی ست: اتم شکافی و وزارت انتصابی یا شجاعت به قیمت حبس در زندان وطن و شکنجه! و البته تکلیف حکومت هم روشن است و سراغ زنانی می رود که در مقاومت و شجاعت با بقیه متفاوتند.سرمایههای انقلاب و ایران ما را یکی بعد از دیگری در سیاه چال های کینه می اندازند تا ساکتشان کنند در حالیکه شجاعت و امیدواری سرمایه ایست که نسل به نسل به ارث میرسد و در حال تکثیر است.
امروز همه ی دختران و زنانی که در این روزها "بودن" شان را در مقابل باطومها و چاقوهای حاکمیت فریاد میزنند نشانه های تکثیر آذر منصوری ها هستند.
چند زبان بی لکنت را بسته و چند زن متفاوت رابه بند کشیده اند ، با بقیه چه می کنند؟
+لینک در جرس
در جامعه ای که بسیاری از زنان، تنها در زمان ضرورت برای تایید مردان باید در اجتماع حضور یابند ترس و نگرانی شدید حاکمیت از زنان شجاع، مستقل و مقاوم، رو به افزایش است.
آذر منصوری همسر شهید است و فرزند دلبندش را نیز در حادثه ای از دست داده است. یک دهه پیش، از حوزه ورامین برای عضویت در جبهه مشارکت ثبت نام کرده و بعد از سالها فعالیت تدریجی و اثبات لیاقت و توانایی های خود تا عضویت در شورای مرکزی این حزب و سپس معاونت سیاسی دبیرکل ارتقا مقام یافته است.
او در تاریخ 14 اردیبهشت ماه گذشته یعنی بیشتر از یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری در نشستی با انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده مهندسی نفت اهواز، شرکت در انتخابات را کم هزینهترین و در دسترس ترین راه اصلاحات دموکراتیک در ایران خواند و شاید نمی دانست تنها 40 روز بعد از تاریخ این نشست، انتخابات به کودتایی از جانب حاکمیت تبدیل می شود.
آن روزها با همه ی آنچه چه در 4 سال ریاست جمهوری احمدینژاد و قبل از آن در دورهی سید محمد خاتمی بر مردم گذشته بود بازهم یک نقطه ی امید وجود داشت به نام انتخابات که علیرغم تمام تقلب هایی که در گذشته هم صورت گرفته بود توقّع کودتا نمیرفت؛ حداکثر نگرانی ها همان بود که آذر منصوری در همان نشست گفته بود: "طیف اصول گرا به دنبال مشارکت حداقلی هستند تا نتیجه را به نفع خودشان تغییر دهند."
بنا به گفتههای او، اصلاحطلبان به دنبال برگزاری انتخاباتی پرشور، عادلانه و قانونی بودند تا مثل همیشه در راستای خط امام گام بردارند و از اهداف انقلاب، منحرف نشوند؛ انقلابی که همیشه نوید دهنده ی جمهوریت و اسلامیت از طریق انتخاباتی عادلانه و قانونی بود.
منصوری در آن نشست به حکومت یادآوری کرد که: " بنا بود پس از انقلاب، ما شاهد استقرار مردم سالاری سازگار با دینی باشیم که بتواند برابری، آزادی و عدالت و رفاه را برای ما به ارمغان بیاورد و مردم بتوانند در یک فضای آزاد بدون لکنت زبان به نقد حاکمیت و حاکمان خودشان بپردازند..." و همین رمز بازداشت او و دیگر فعالان سیاسی است که تصمیم گرفته اند بدون لکنت، حکومت رانقد کنند.
او امروز تاوان نقد بی لکنتش را میپردازد؛ امتیازی که از دید امام علی (ع) نشانه ی جامعه و نظامی موفق، مطمئن و مترقی ست.
اما آذر منصوری جرم دیگری نیز دارد و آن "زنی متفاوت بودن" است.
در پی بازداشتهای فلهای، و غیرقانونی، زنان بسیاری نیز دستگیر، بازجویی و شکنجه شدند.
در این سالها کشور ما بیشترین اقدامات زن ستیزانه را شاهد بوده است از سهمیه بندی کنکور برای دختران و تقلیل ساعات کاری زنان که نتیجه اش حذف زن از عرصه ی اشتغال کشور بود تا لایحه ی چند همسری که اگر پیگیری های مداوم و فعالیت فعالان عرصه ی حقوق زنان نبود امروز شاهد تصویب این لایحه و سیطره ی هرچه بیشتر مردسالاری بودیم.
بعد از آغاز به کار دولت کودتا نیز دلیلی بر تغییر این روند وجود ندارد؛ مروز زنان ایرانی در نگاه حاکمیت دو دسته اند؛ دسته ی اول زنان دولت پسندی هستند که هر روز در نظام تقدیرشان می کنند و از آن ها به عنوان مفاخر این سرزمین یاد می شود مانند دختر 16 ساله ای که توانست در زیرزمین منزل خود با خریداری کیت های آزمایشی و وسائل آشپزخانه اتم را بشکافد یا زنانی که به مجلس راه پیدا کرده اند و از قضا پیشنهاد دهنده یا طرفدار لایحه هایی میشوند که تبعیض و ظلم بیشتری به زنان را رقم می زنند.
دسته ی دوم زنانی هستند که به دنبال صلح، عدالت و برابری اند و هر روز بیشتر از قبل با آن ها برخورد می شود، زندان، ممنوع الخروجی و شکنجه را در کارنامهی "تاوان ها" ی خود دارند و در وطن خود محکومند حتی اگر از سوی جامعه ی جهانی جوایز صلح و مقاومت دریافت کنند.
تکلیف قضاوت جامعه روشن است؛ میتوان پی برد کدامیک از این دو دسته، باعث افتخار بیشتر زن ایرانی ست: اتم شکافی و وزارت انتصابی یا شجاعت به قیمت حبس در زندان وطن و شکنجه! و البته تکلیف حکومت هم روشن است و سراغ زنانی می رود که در مقاومت و شجاعت با بقیه متفاوتند.سرمایههای انقلاب و ایران ما را یکی بعد از دیگری در سیاه چال های کینه می اندازند تا ساکتشان کنند در حالیکه شجاعت و امیدواری سرمایه ایست که نسل به نسل به ارث میرسد و در حال تکثیر است.
امروز همه ی دختران و زنانی که در این روزها "بودن" شان را در مقابل باطومها و چاقوهای حاکمیت فریاد میزنند نشانه های تکثیر آذر منصوری ها هستند.
چند زبان بی لکنت را بسته و چند زن متفاوت رابه بند کشیده اند ، با بقیه چه می کنند؟
+لینک در جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر